Author: مسعود
•۰۱:۲۶
سلام
بعداز یک وقفه ی چند روزه دوباره اومدم با یه مطلبی که چند وقتیه ذهنه من رو بدجوری به خودش مشغول کرده مثل بقیه ایرانی ها!اونم اینه که می خوان بدونن سرنوشتشون چی میشه!
داشتم ترانه های گروه محبوبم Pink Floyd رو می خوندم ، چند تا از ترانه هاشون بدجوری به وضعیته این روزای ما می خورد...گفتم بنویسم تا شما هم بخونین!
یه مطلب دیگه هم دارم در مورد بهمن فرمان آرا و فیلم خاک آشنا که اونم می نویسم و روی وبلاگ می ذارم!
حالا اینم شما و ترانه ها!(برداشت آزاد)


- همه جا تیره بود و تاریک
و زمین یخزده و سرد
وقتی که ببرها آزاد شدند
هیچکس از هنگ ارتش سلطنتی انگلیس زنده نماند
تمام آنها تار و مار شدند
جز معدودی در حال احتضار
و این چنین بود که فرماندهی کل قوا
پدرم را از من گرفت

"آلبوم دیوار ، ترانه وفتی ببرها آزاد شدند"



- ابله ، با سری نترس با جماعت روبرو شد ، و لبخند زد
داور بی رحم سربرگرداند و اخم کرد
من آن ابله را می شناسم که تاج بر سر دارد

"آلبوم فضولی ، ترانه نترس"


- ببینم امشب تو ای سالن آدم عوضی هست؟
بذارینش بیخ دیوار
اونجا یکی زیر
نور وایستاده ، ازش خوشم نمی آد
اونم بذارین بیخ دیوار
اون یکی مث جهودهاست
اون یکی هم کاکاسیاهه
کی این آشغال ها را به مجلس راه داده؟
یکی بنگ می زنه
اون یکی خالکوبی می کنه
اگه دست من بود
همه تونو به رگبار می بستم

"آلبوم دیوار ، ترانه درجسم"


- در انتظار پوشیدن پیراهن سیاه
در انتظار له کردن آدم های ضعیف
در انتظار شکستن و خرد کردن پنجره های خانه های مردم
و لگد به در خانه هایشان
و در انتظار یافتن راه حل نهایی
و فشار آوردن تا حدی که می توانی

"آلبوم دیوار ، ترانه در انتظار کرم ها"
Author: مسعود
•۱۵:۴۳


سلام

یه پست سفارشی!
سیاوش قمیشی هم به مردم پیوست!
آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی سیاوش قمیشی به نام رفیق!
این هم لینک دانلود و متن ترانه!تقدیم به تمام ایرانی های عزیز!






طاقت بیار میشه شنید
، خندیدن دلخواه رو
تو زنده می مونی رفیق ، طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه ، فردا پراز آزادیه
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خوشی پشت ماست
طاقت بیا رفیق ، ما هردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم می رسیم
دنیا اگه تاریک شد ، دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا ، چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو ، آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست ، ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیا رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خوشی پشت ماست
طاقت بیار رفیق ، ما هردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم می رسیم

www.bia2.com

و

www.birmusic2.com

Author: مسعود
•۰۲:۲۳

این نوشته برای تو!
برای تمام مهربانی های تو!
برای عشق پاک تو!
برای تو!
از طرف من...
منه تو!






به عالمیان فخر فروختم با رسیدنت!

چه خنده ها که نکردم در حضورت
آسمانی شدم...
زمینیه بی هویتی بودم
هویتم شدی...
مرده ای بودم،زندگی بخشیدی
گویی دستان پاک تو
شفا را!خوب آموخته بود
چه ساده شدم با تو...
چه خوشحالم...
در آسمان ها می پرم و برای زمینیان دست تکان می دهم...


Author: مسعود
•۰۱:۴۵
اول


سلام




می خوام این نوشته رو تقدیم کن به همه ی اون کسانی که یک روز بودن و حالا نیستن!...اون کسایی که با عشق اومدن و با عشق بودن و با عشق رفتن!لحظه لحظه وجودشون نعمت بود...قدرشون رو دونستیم یا نه!به هر حال...تقدیمیه من به تو







اول یه عذر خواهی اگه نوشته یه مقدار طولانیه!...آخه اونا که رفتن ارزشه بیشتر از اینها رو دارن!



هرجور که بنویسم بازم عاشقانه میشه!بازم میشه شرح حال منه بی تو!
قصه از اون جایی شروع میشه که یه روز رسیدی و دگرگون کردی هرچیزی که قبل از تو بود...زندگی بود یا مرگ!عشق بود یا نفرت!آسودگی بود یا دغدغه!...ولی رسیدی
میشه گفتنی ها رو جور دیگه گفت و نوشتنی ها رو جور دیگه نوشت.اما دوست دارم همونجوری بنویسم که تو دوست داری...
آسمانها را در چشم تو بیاورم...زمین را بستر امن تو قرار دهم...شب را برایت ستاره باران کنم...و در اوج بیکران وجودت غرق شوم!





وقتی رسیدی صدای گریه تو شیرین ترین صدایی بود که تا به حال شنیده بودم!وقتی رسیدی درد هم برای من لذت بخش بود...وقتی رسیدی رنگ دیگری پیدا کرد دنیای خاکستری من...چگونه تاب می آوردم لحظه ای جدایی از تورا...چه سخت بود نفس هایی که برای تو نبود..تو بودی و هیچ کس نبود!گویی که تو همه کس بودی!
وقتی بودی چه شیرین بود سختی ها با تو!گویی سختی ها برای رسیدن به حلاوت ان بود!چه غمگین بودم هنگامی که نبودی...ثانیه ها عذاب آور بودن..تا تو می رسیدی...چه زیبا بود رسیدنت...چه شادمان بودم با بودنت!
وقتیکه رشد کردی،
بالیدم به خود!امید در چشمان تو بود...چه زیبا بود خنده های بی امان تو...چه زود گذشت این شادمانی های کوچک!
تورا به خود سپردم!مطمئن بودم!چه اعتماد کاذبی!
رفتی و نیامدی...چه دلگیر بودم از تو!برای بی مسئولیت بودن تو!اما اینگونه نبود!تو برای مسئولیتت رفتی و نیامدی...چه خون دل ها خوردم در نبودت...اما محکم تراز ان بودی که نگران تو نباشم!
رفتی که بیایی!اما این فرجام کار نبود...آمدنی در کار نبود!


تقدیم به حماسه سازان جنبش سبز!
Author: مسعود
•۱۶:۵۰


درود
آغاز می کنم با شما گاه نوشت های ابر مرد را...ابر مردی که ساخته ی ذهن کج اندیشی است که نمی دانم شما چه نامی بر آن خواهید نهاد!
یا با من همراه می شوی و در دل جاده های پرپیچ وخم گام می گذاریم یا به تنهایی کوله بار بر دوش مسیر جاده را خواهم پیمود...
به هر حال!
بعداز مدت ها دوباره شروع کردم به وبلاگ نویسی. با ذهنی که هر روز تغییر می کنه و واقع گرا تر میشه!
می خوام توی این وبلاگ از دغدغه های مشترک،خاطره های قشنگ،لذت های پایدار و هرآن چیزی که خیلی وقت ها دوست داشتم بگم و نتونستم...
حالا با من همراه شو!شاید کمی سخت باشه ولی جالبه!
به تو روی می کنم
ای بی نهایت!...ای اوج
برای رسیدن به تو چه راه ها که نرفتم
چه خطرها که ندیدم
ولی دست برنداشتم
زیرا که تو نهایت آرزوهای منی!
دست به دست من بده تا این سختی ها طعم شیرین باتو بودن بگیرد!
یاحق!