Author: مسعود
•۱۶:۵۰


درود
آغاز می کنم با شما گاه نوشت های ابر مرد را...ابر مردی که ساخته ی ذهن کج اندیشی است که نمی دانم شما چه نامی بر آن خواهید نهاد!
یا با من همراه می شوی و در دل جاده های پرپیچ وخم گام می گذاریم یا به تنهایی کوله بار بر دوش مسیر جاده را خواهم پیمود...
به هر حال!
بعداز مدت ها دوباره شروع کردم به وبلاگ نویسی. با ذهنی که هر روز تغییر می کنه و واقع گرا تر میشه!
می خوام توی این وبلاگ از دغدغه های مشترک،خاطره های قشنگ،لذت های پایدار و هرآن چیزی که خیلی وقت ها دوست داشتم بگم و نتونستم...
حالا با من همراه شو!شاید کمی سخت باشه ولی جالبه!
به تو روی می کنم
ای بی نهایت!...ای اوج
برای رسیدن به تو چه راه ها که نرفتم
چه خطرها که ندیدم
ولی دست برنداشتم
زیرا که تو نهایت آرزوهای منی!
دست به دست من بده تا این سختی ها طعم شیرین باتو بودن بگیرد!
یاحق!