Author: مسعود
•۱۵:۴۳


سلام

یه پست سفارشی!
سیاوش قمیشی هم به مردم پیوست!
آهنگ بسیار زیبا و شنیدنی سیاوش قمیشی به نام رفیق!
این هم لینک دانلود و متن ترانه!تقدیم به تمام ایرانی های عزیز!






طاقت بیار میشه شنید
، خندیدن دلخواه رو
تو زنده می مونی رفیق ، طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بذار ، اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه ، فردا پراز آزادیه
طاقت بیار رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خوشی پشت ماست
طاقت بیا رفیق ، ما هردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم می رسیم
دنیا اگه تاریک شد ، دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا ، چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو ، آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست ، ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیا رفیق ، دنیا تو مشت ماست
طاقت بیار رفیق ، خوشی پشت ماست
طاقت بیار رفیق ، ما هردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق ، داریم می رسیم

www.bia2.com

و

www.birmusic2.com

Author: مسعود
•۰۲:۲۳

این نوشته برای تو!
برای تمام مهربانی های تو!
برای عشق پاک تو!
برای تو!
از طرف من...
منه تو!






به عالمیان فخر فروختم با رسیدنت!

چه خنده ها که نکردم در حضورت
آسمانی شدم...
زمینیه بی هویتی بودم
هویتم شدی...
مرده ای بودم،زندگی بخشیدی
گویی دستان پاک تو
شفا را!خوب آموخته بود
چه ساده شدم با تو...
چه خوشحالم...
در آسمان ها می پرم و برای زمینیان دست تکان می دهم...


Author: مسعود
•۰۱:۴۵
اول


سلام




می خوام این نوشته رو تقدیم کن به همه ی اون کسانی که یک روز بودن و حالا نیستن!...اون کسایی که با عشق اومدن و با عشق بودن و با عشق رفتن!لحظه لحظه وجودشون نعمت بود...قدرشون رو دونستیم یا نه!به هر حال...تقدیمیه من به تو







اول یه عذر خواهی اگه نوشته یه مقدار طولانیه!...آخه اونا که رفتن ارزشه بیشتر از اینها رو دارن!



هرجور که بنویسم بازم عاشقانه میشه!بازم میشه شرح حال منه بی تو!
قصه از اون جایی شروع میشه که یه روز رسیدی و دگرگون کردی هرچیزی که قبل از تو بود...زندگی بود یا مرگ!عشق بود یا نفرت!آسودگی بود یا دغدغه!...ولی رسیدی
میشه گفتنی ها رو جور دیگه گفت و نوشتنی ها رو جور دیگه نوشت.اما دوست دارم همونجوری بنویسم که تو دوست داری...
آسمانها را در چشم تو بیاورم...زمین را بستر امن تو قرار دهم...شب را برایت ستاره باران کنم...و در اوج بیکران وجودت غرق شوم!





وقتی رسیدی صدای گریه تو شیرین ترین صدایی بود که تا به حال شنیده بودم!وقتی رسیدی درد هم برای من لذت بخش بود...وقتی رسیدی رنگ دیگری پیدا کرد دنیای خاکستری من...چگونه تاب می آوردم لحظه ای جدایی از تورا...چه سخت بود نفس هایی که برای تو نبود..تو بودی و هیچ کس نبود!گویی که تو همه کس بودی!
وقتی بودی چه شیرین بود سختی ها با تو!گویی سختی ها برای رسیدن به حلاوت ان بود!چه غمگین بودم هنگامی که نبودی...ثانیه ها عذاب آور بودن..تا تو می رسیدی...چه زیبا بود رسیدنت...چه شادمان بودم با بودنت!
وقتیکه رشد کردی،
بالیدم به خود!امید در چشمان تو بود...چه زیبا بود خنده های بی امان تو...چه زود گذشت این شادمانی های کوچک!
تورا به خود سپردم!مطمئن بودم!چه اعتماد کاذبی!
رفتی و نیامدی...چه دلگیر بودم از تو!برای بی مسئولیت بودن تو!اما اینگونه نبود!تو برای مسئولیتت رفتی و نیامدی...چه خون دل ها خوردم در نبودت...اما محکم تراز ان بودی که نگران تو نباشم!
رفتی که بیایی!اما این فرجام کار نبود...آمدنی در کار نبود!


تقدیم به حماسه سازان جنبش سبز!